وقتی دیگر اثری از نور نباشد، وقتی چشم هایمان چیزی نبیند، همه مان برابریم.

وقتی نیمه شب تنها شیی پیدا در اتاق سایه درختانی باشد که در باد حرکت میکنند، همه مان برابریم.

وقتی تنها اثری که از فرد دیگری به ما میرسد،‌شنیدن صدای پاهایش است، همه مان برابریم.

آری، چشم ها همیشه دروغ میگفتند. هر جایی که دیدیم،‌ اشتباه کردیم.

ما خیال کردیم اینجا کسی منتظرمان است، اما همه دروغ میگفتند، حتی خودمان هم دروغ میگفتیم چون جامعه چیزی به جز هزاران من نبود. هزاران من که میخواستند کسی منتظرشان باشد، اما کسی نمی دانست که اگر کسی در اتنظار است،‌ منتظر نیست منتظر است. فرق منتظر و منتظر در این است که از منتظر کاری بر نمی آید؛‌منتظر می تواند حرکت کند و به سوی منتظر بیاید. نمی شود در خانه نشست، ناخن ها را سوهان زد، تلوزیون تماشا کرد و آرزو کرد که ای کاش کسی منتظرم بود.

ما خودمان را از برخی بهتر دانستیم، چون قبول نکردیم دنیا فقط چیزی که با چشم های من دیده میشود نیست. ما فردیت مردمانی به جز خودمان را نپذیرفتیم،‌چون ما بیشتر بودیم. چه کسی می داند؟ من که فکر میکنم حتی بیشتر هم نبودند. خیال میکردند بیشترند. آن ها هم برای خودشان دنیایی داشتند، اما تسلیم شدند. تسلیم کسانی که فکر میکردند دنیایشان توان رقابت با دنیای اکثریت را ندارد و حل شدند. خیلی ها دلشان میخواست تسلیم نشوند اما شهامتش را نداشتند. همین ها اکثریت فعلی را میسازند. احمقانه نیست؟‌کی قرار است مردم نترسند؟ این دور باطل کی تمام میشود؟ خدا هم نمی داند.

نمیدونم کی بود امروز؟‌شنبه بود

اولین روز فیزیوپاتی

آخرین نیمه شب مینودشت تا قبل فیزیوپاتی

کسی ,منتظر ,ها ,نمی ,هم ,خودمان ,همه مان ,مان برابریم ,نیمه شب ,برابریم وقتی ,خودمان را

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

درب چوبی 5 و درب ضد سرقت ارزان قیمت تعمیر کامپیوتر کرج اطلاعات مربوط به پزشکی و دامپزشکی اف ال بند دو خَط رُوضِه | تاملى کوتاه بر متن هاى کوتاه مذهبـے همه چیز درباره باتری گوشی و شارژر روزمرگی‌های یک میکروبیولوژیست ایّــام دانلود آخرین و جدیدترین فیلم های روز دنیا